سالارسالار، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 20 روز سن داره

آقا سالار گل پسره مامان.عشق بابا

سالاری پسر خوشگل مامان و بابا

آقا سالار ما تصمیم گرفته بود که زودتر از قرارمون تشریف بیاره

همین شد که روز دوشنبه 11 اردیبهشت سال 1391 ساعت 9:20 دقیقه تو هفته ی 35 جنینیش تصمیمشو عملی کرد و تبدیل شد به یه آقا پسره خوشگل.

این پسر ناز و دوست داشتنی همه ی هستی مامان و باباست

همین شد که تصمیم گرفتیم خاطره های آقا سالارو با همه قسمت کنیم

سرزمین عجایب:))))

دو روز مونده به تحویل سال نو مسافرت رو شروع کردیم و اینها  اولین عکسهای سالار خان در سفر نوروز95 مینیون کوچولوی من و در نهایت بالاخره مینیون کوچولوی ما خسته شد ...
20 فروردين 1395

نوروز 1395

عید آمد و عید آمد عید امسال یه شور و شوق خاصی داشت؛ عمو بهزاد داماد شده بود و برا زن عمو شیما سفره هفت سین درست میکردیم و شما هم به عنوان یکی از نزدیکان درجه یک در تمام موارد اظهار نظر میکردی هفت سین شیما جون هفت سین عمو بهزاد هفت سین خونه مامان جون عیدی هااااموووون جوجه ی خوشگل من امیدوارم هر سالت بهتر از پارسالت باشه ...
20 فروردين 1395

روز کودک مبارک:))))))

از وقتی پسری ما سه ساله شده همه ی تکراری های زندگیمون حال و هوای دیگه ای پیدا کرده. کوچکترین چیزها واسه سالار خان ما یه پدیده ی شگفت انگیز جلوه میکنه. با وجود تو و شیرین کاریهات من و بابا بهروز یادمون میفته که هنوز میشه با بازی کردن با یه بادکنک معمولی هم شاد شد و خندید ما یادمون میفته که یه زمانی بچه بودیم و ما هم با بالشها پناهگاه درست میکردیم و ساعتها تو پناهگاه بازیهای خیالی داشتیم.بازی با خاک، بوی آبرنگ ،توپ بازی؛قایم موشک ،ذوق کردن واسه اسباب بازی تازه؛ همه و همه ی اینها رو مدیون تو هستیم. برای تو کیک و برف شادی و بادکنک و شمع یعنی جشن و شادی و خنده. به هر بهانه ای در فکر تولد گرفتن برا خودت هستی و حس مالکیتی که نسبت به فو...
22 مهر 1394

مهر 94

باز آمد بوی ماه مدرسه ..... یه روز پر از هیجان و شادی برای سالار خان ما و یه روز پر از خستگی بعد از سه ماه استراحت برا  آقا آرمان ...
22 مهر 1394